آيا رؤيا حقيقت دارد؟
آيا رؤيا حقيقت دارد؟
آيا رؤيا حقيقت دارد؟
نویسنده : علامه محمدحسين طباطبائي
دانشمندان طبيعي اروپا براي روءيا حقيقتي قائل نيستند و بحث از ارتباط آن با حوادث خارجي را واجد وزن علمي نميدانند، جز بعضي از روانشناسان كه درباره آن تحقيقاتي دارند و عليه دسته اول به خوابهايي كه پرده از امور پنهاني برمي دارد يا از حوادث آينده خبر ميدهد ـ به طوري كه نميتوان آنها را تصادفي و اتفاقي دانست ـ استدلال كردهاند.
همه ما يا خودمان خوابهايي ديدهايم كه بر امور مخفي يا حل مشكلات علمي يا وقوع حوادثي در آينده دلالت داشته است و يا از ديگران اين گونه خوابها را شنيدهايم. اين خوابها ـ مخصوصاً خوابهاي صريحي كه به تعبير احتياج ندارد ـ را نميتوان اتفاقي دانست و به طور كلي با جريانهايي كه قابل انطباق بر آنها است، بيارتباط خواند.
البته نميتوان انكار كرد كه بعضي از عوامل دروني از قبيل امراض و انحرافات مزاجي و خستگي و پُري شكم و همچنين پارهاي از عوامل بيروني مانند گرما و سرما و ديگر چيزهادر قوه خيال تأثير دارد و قوه مخيّله نيز در خواب موءثر است؛ مثلاً كسي كه تحت تأثير حرارت يا برودت شديد واقع شده، در خواب آتشهاي شعله ور يا برف و يخ مشاهده ميكند و كسي كه امتلاي معده و انحراف مزاج دارد، خوابهاي مشوش و بيسروته ميبيند.
همچنين اخلاقيات و صفات نفساني نيز در روءيا بيتأثير نيست. به همين جهت اكثر خوابها در اثر تخيلاتي است كه اسباب داخلي و خارجي موجب آنها شده و در واقع كيفيت تأثير آن اسباب را نشان ميدهد. دانشمندان طبيعي فقط همين اسباب را بررسي كردهاند و نتيجه گرفتهاند كه خواب حقيقت ندارد؛ ولي همان طور كه تأثير اين اسباب را نميتوان انكار كرد، حقيقت داشتن پارهاي از روءياها و ارتباط آنها با امور خارجي را نيز نميتوان ناديده گرفت.
توضيح آن كه جهان هستي مشتمل بر سه عالم است:
1. عالم طبيعت كه با آن آشنايي كامل داريم.
2. عالم مثال كه از نظر مرتبه وجود، فوق عالم طبيعي است و موجودات آن صورتهاي بيمادهاند و نسبت به موجودات مادي جنبه عليت دارند.
3. عالم عقل كه فوق عالم مثال است و در آن حقايق موجودات بدون ماده وصورت موجودند و نسبت به موجودات عالم مثال جنبه عليت دارند.
نفس انسان به واسطه تجردش با عوامل فوق طبيعت سنخيت دارد و هنگام خواب كه به ادراكات حسي اشتغال ندارد، طبعاً به عالم هم سنخ خود برميگردد و طبق استعدادهايش حقايقي از آن عالم را مشاهده ميكند. نفس كامل كه قدرت درك مجردات را با همان تجرد عقليشان دارد، علل و اسباب را به نحو كليت درك ميكند؛ ولي نفسي كه به آن پايه از كمال نرسيده؛ حقايق كلي را با صورتهاي جزئي حكايت ميكند؛ چنان كه ما معناي سرعت كلي را با تصور يك جسم سريع الحركة و معناي عظمت را با تصور كوه حكايت ميكنيم. نفسي كه هنوز به مرحله تجرد عقلي نرسيده، در عالم مثال متوقف ميشود و گاه علل و اسباب اشياء را در عالم مثال به همان صورت واقعي ميبيند و در آنها دخل و تصرف نميكند و اين همان خوابهاي صريحي است كه غالباً اهل صدق و صفا ميبينند؛ و گاه موجودات مثالي را به صورتهايي كه با آنها مأنوس است، درك ميكند؛ چنان كه علم را به صورت نور و جهل را به صورت ظلمت ميبيند و حتي ممكن است ذهن از يك معنا به معناي ضد آن منتقل شود.
از اين گونه خوابها همان خواب مشهوري است كه نقل ميكند: مردي نزد ابن سيرين، مُعَبِّر معروف، آمد و گفت: خواب ديدم مُهري به دست دارم و دهان و عورت مردم را با آن مُهر ميكنم. ابن سيرين گفت: تو موءذن ميشوي؛ مردم با اذان تو روزه ميگيرند و از خوردن و آميزش جنسي خودداري ميكنند.
خواب صريح كه نفس خواب بيننده در مشاهدات خود تصرفي نميكند و به تعبير احتياج ندارد؛
و خواب غير صريح كه نفس در آنچه ديده تصرفاتي كرده؛ از اين جهت به تعبير و بازگرداندن صورت ذهني او به صورت حقيقي و اولي نياز دارد؛ مانند تعبير نور به علم و ظلمت به جهل و حيرت.
و ديگر خوابهايي كه تصرفات نفس در آنها پيچيده و مبهم است و يافتن مشهودات اصلي براي شخص معبر سخت يا غير ممكن است. اين دسته از خوابها همان خوابهايي است كه آن هارا «اضغاث احلام» و پوچ و بيتعبير ميخوانند.
اين خلاصه بحثي است كه دانشمندان علم النفس درباره روءيا كردهاند و در قرآن شريف موءيداتي براي آن ميتوان يافت؛ مثلاً موضوع بازگشت نفس به عالم فوق طبيعت در حال خواب از اين دو آيه استفاده ميشود: «هُوَ الَّذِي يَتَوَفّاكُمْ بِاللَّيْلِ؛1 اللّهُ يَتَوَفَّي الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِها وَ الَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنامِها فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضي عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَ يُرْسِلُ الْأُخْري.»2 ظاهر اين آيات شريف اين است كه نفس در حال خواب از بدن گرفته ميشود وتعلقش به حواس ظاهر قطع ميگردد و به سوي پروردگار بازگشت ميكند؛ بازگشتي كه مشابه بازگشت هنگام مرگ است.
همچنين به اقسام سه گانه روءيا نيز اشاراتي موجود است؛ مثلاً خواب حضرت ابراهيم(ع) و خواب رسول اكرم(ص) ا زنوع اول و خواب رفقاي زنداني يوسف از نوع دوم است. قرآن كريم به خوابهاي پيچيده و مبهم نيز اشاره دارد و از مُعَبِّران مصر حكايت ميكند كه خواب ملك را از «اضغاث احلام» دانستند.3
/ن
قرآن در اين باره چه ميگويد؟
همه ما يا خودمان خوابهايي ديدهايم كه بر امور مخفي يا حل مشكلات علمي يا وقوع حوادثي در آينده دلالت داشته است و يا از ديگران اين گونه خوابها را شنيدهايم. اين خوابها ـ مخصوصاً خوابهاي صريحي كه به تعبير احتياج ندارد ـ را نميتوان اتفاقي دانست و به طور كلي با جريانهايي كه قابل انطباق بر آنها است، بيارتباط خواند.
البته نميتوان انكار كرد كه بعضي از عوامل دروني از قبيل امراض و انحرافات مزاجي و خستگي و پُري شكم و همچنين پارهاي از عوامل بيروني مانند گرما و سرما و ديگر چيزهادر قوه خيال تأثير دارد و قوه مخيّله نيز در خواب موءثر است؛ مثلاً كسي كه تحت تأثير حرارت يا برودت شديد واقع شده، در خواب آتشهاي شعله ور يا برف و يخ مشاهده ميكند و كسي كه امتلاي معده و انحراف مزاج دارد، خوابهاي مشوش و بيسروته ميبيند.
همچنين اخلاقيات و صفات نفساني نيز در روءيا بيتأثير نيست. به همين جهت اكثر خوابها در اثر تخيلاتي است كه اسباب داخلي و خارجي موجب آنها شده و در واقع كيفيت تأثير آن اسباب را نشان ميدهد. دانشمندان طبيعي فقط همين اسباب را بررسي كردهاند و نتيجه گرفتهاند كه خواب حقيقت ندارد؛ ولي همان طور كه تأثير اين اسباب را نميتوان انكار كرد، حقيقت داشتن پارهاي از روءياها و ارتباط آنها با امور خارجي را نيز نميتوان ناديده گرفت.
آيا نفس با رؤيا اتصال دارد؟
توضيح آن كه جهان هستي مشتمل بر سه عالم است:
1. عالم طبيعت كه با آن آشنايي كامل داريم.
2. عالم مثال كه از نظر مرتبه وجود، فوق عالم طبيعي است و موجودات آن صورتهاي بيمادهاند و نسبت به موجودات مادي جنبه عليت دارند.
3. عالم عقل كه فوق عالم مثال است و در آن حقايق موجودات بدون ماده وصورت موجودند و نسبت به موجودات عالم مثال جنبه عليت دارند.
نفس انسان به واسطه تجردش با عوامل فوق طبيعت سنخيت دارد و هنگام خواب كه به ادراكات حسي اشتغال ندارد، طبعاً به عالم هم سنخ خود برميگردد و طبق استعدادهايش حقايقي از آن عالم را مشاهده ميكند. نفس كامل كه قدرت درك مجردات را با همان تجرد عقليشان دارد، علل و اسباب را به نحو كليت درك ميكند؛ ولي نفسي كه به آن پايه از كمال نرسيده؛ حقايق كلي را با صورتهاي جزئي حكايت ميكند؛ چنان كه ما معناي سرعت كلي را با تصور يك جسم سريع الحركة و معناي عظمت را با تصور كوه حكايت ميكنيم. نفسي كه هنوز به مرحله تجرد عقلي نرسيده، در عالم مثال متوقف ميشود و گاه علل و اسباب اشياء را در عالم مثال به همان صورت واقعي ميبيند و در آنها دخل و تصرف نميكند و اين همان خوابهاي صريحي است كه غالباً اهل صدق و صفا ميبينند؛ و گاه موجودات مثالي را به صورتهايي كه با آنها مأنوس است، درك ميكند؛ چنان كه علم را به صورت نور و جهل را به صورت ظلمت ميبيند و حتي ممكن است ذهن از يك معنا به معناي ضد آن منتقل شود.
از اين گونه خوابها همان خواب مشهوري است كه نقل ميكند: مردي نزد ابن سيرين، مُعَبِّر معروف، آمد و گفت: خواب ديدم مُهري به دست دارم و دهان و عورت مردم را با آن مُهر ميكنم. ابن سيرين گفت: تو موءذن ميشوي؛ مردم با اذان تو روزه ميگيرند و از خوردن و آميزش جنسي خودداري ميكنند.
رؤيا چند قسم است؟
خواب صريح كه نفس خواب بيننده در مشاهدات خود تصرفي نميكند و به تعبير احتياج ندارد؛
و خواب غير صريح كه نفس در آنچه ديده تصرفاتي كرده؛ از اين جهت به تعبير و بازگرداندن صورت ذهني او به صورت حقيقي و اولي نياز دارد؛ مانند تعبير نور به علم و ظلمت به جهل و حيرت.
خوابهاي غير صريح نيز دو دستهاند:
و ديگر خوابهايي كه تصرفات نفس در آنها پيچيده و مبهم است و يافتن مشهودات اصلي براي شخص معبر سخت يا غير ممكن است. اين دسته از خوابها همان خوابهايي است كه آن هارا «اضغاث احلام» و پوچ و بيتعبير ميخوانند.
اين خلاصه بحثي است كه دانشمندان علم النفس درباره روءيا كردهاند و در قرآن شريف موءيداتي براي آن ميتوان يافت؛ مثلاً موضوع بازگشت نفس به عالم فوق طبيعت در حال خواب از اين دو آيه استفاده ميشود: «هُوَ الَّذِي يَتَوَفّاكُمْ بِاللَّيْلِ؛1 اللّهُ يَتَوَفَّي الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِها وَ الَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنامِها فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضي عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَ يُرْسِلُ الْأُخْري.»2 ظاهر اين آيات شريف اين است كه نفس در حال خواب از بدن گرفته ميشود وتعلقش به حواس ظاهر قطع ميگردد و به سوي پروردگار بازگشت ميكند؛ بازگشتي كه مشابه بازگشت هنگام مرگ است.
همچنين به اقسام سه گانه روءيا نيز اشاراتي موجود است؛ مثلاً خواب حضرت ابراهيم(ع) و خواب رسول اكرم(ص) ا زنوع اول و خواب رفقاي زنداني يوسف از نوع دوم است. قرآن كريم به خوابهاي پيچيده و مبهم نيز اشاره دارد و از مُعَبِّران مصر حكايت ميكند كه خواب ملك را از «اضغاث احلام» دانستند.3
پىنوشتها :
1. انعام(6)؛آيه 60.
2. زمر(39)؛ آيه 42.
3. كتاب فصل.
/ن
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}